شنیدی که میگن:
ولی یه وقتی آدم توو لذت روزی شناور میشه که نفهمیده دقیق از کجا شامل حالش شده.... خدایا دلم میخواد همیشه قدر دان الطافت باشم. دلم میخواد... از پارسال تا حالا همیشه سرفصل تمام دعاهام همین بوده: اللهم الرزقنا زیارت حج بیتک الحرام و زیارت قبر نبیک و زیارت ائمه المعصومین فی عامی هذا و فی کل عام.
شاید فقط همین باعث میشد خیلی هم به بعضی مشکلات کاریم گیر ندم . توو ایام محرم سعی و تلاشم این بود که پایین چادر خانم فاطمه زهرا (س) رو گرفته باشم و ازشون اجازه یه سفر زیارتی مفصل رو بگیرم. برای اینکه موقع دعاهام هیچ وقتی از یاد نرفته باشه ، بیش از پیش به ترتیب دعاهام سروسامون داده بودم و شماره دارشون کرده بودم تا همیشه بر زبانم جاری باشه...
مامان از مسجد که برگشتن گفتن دخترجون امروز ، روز آخر ثبت نام برای کربلا بود ، ظاهرا امسال از مسجد میبرن کرببلا. داشتم غالب تهی میکردم، حرف سفر رو با صفورا (رفیق و همسفر مشهدم ) زده بودم ولی هنوز جواب نهایی و قطعی برای رفتن نگرفته بودم. فردا شب هم کارم احتمالا تا دیر وقت طول میکشید ، خدایا چه کنم. اول یه مجوز نهایی از بابا گرفتم و بعد تلفن رو گرفتم دستم ، هر چی به صفورا زنگ زدم جواب نمیداد. زمان داشت میگذشت و دیر میشد. زنگ زدم به باباش ، گفتم که چنین صحبتی با دخترخانومتون کرده بودم و مسئولای کاروان هم همون مسئولای کاروان پارسالیمون هستن. حاج آقا یه تاملی کردن و گفتن با خود صفورا هماهنگی کنی بهتره. وقت نداشتم ، سوار ماشین بودم و داشتم میرفتم سمت مسجد برای ثبت نام ولی هنوز .......
خلاصه دونفر خانم ثبت نام کردم. توو دلم کمی نگران بودم که با کی همسفر میشم؟!!...
ولی تا همینجاشم شکر. شکر خداوند روزی رسان رحمان و رحیم را. شکر.
اللهم الرقنا توفیق طاعه ...